تفاوت هایی درساختارمغز، حرف زدن وگوش کردن، تجسم فضایی، احساسات وادراک، بیوشیمی بدن ونهایتا ، تفاوت درنوع عاشق شدن وازدواج. درهربخش ، راه حلهایی برای رویارویی با این تفاوت هانیز پیشنهاد شده است.از آنجا که چگونگی ارتباط با جنس مخالف وتشکیل خانواده ، ازدغدغه های اصلی نسل جوان محسوب می شود ، امیدوارم که این چند مقاله ، بتواند اطلاعات مفیدی را دراختیار شما عزیزان قرار دهد.
در مقاله ی قبل ، با ضرورت شناخت تفاوت ها بین زن و مرد آشنا شدیم.
حال بخش دوم را با این سوال شروع می نمائیم:
چرا زنان، درک سریعتری نسبت به شرایط دارند؟
علم ثابت کرده است که ارتباط بین دونیم کره مغز ، درزنان بهتر صورت می گیرد .نیم کره چپ وراست مغز توسط رشته های عصبی به یکدیگر متصل گشته اند که به نام جسم پینه ای یا رشته پیوندی دونیم کره شناخته می شوند. این رشته پیوندی، امکان ارتباط وتبادل اطلاعات را بین دو نیم کره ی مغز ایجاد می کند.
راجر کروسکی، عصب شناس دانشگاه کالیفرنیا در مطالعات خود تایید کرد که : " جسم پینه ای درمغز زنان ، نسبت به مغز مردان ضخیم تر است " و به این خاطر است که درمغز زنان ، ارتباط بین دو نیم کره 30 درصد بیشتر از مردان برقرار می شود. او همچنین نشان داد که در زنان ومردانی که به فعالیت های مشابهی مشغولند، بخش های متفاوتی از مغز فعال می شوند.
مطالعات نشان می دهند که فرد، زمانی به قدرت بیان دست می یابد که پیوند بیشتری بین دو نیم کره مغزش برقرار گردد. همچنین تعداد این پیوندها توانایی زنان را در انجام همزمان فعالیتهای غیرمرتبط توجیه می کند. به علاوه موجب روشن شدن قضیه درک سریع زنانه می شود.
زن نسبت به مرد ، از سنسورهای قوی تری برخورداراست وبا توجه به تعداد زیاد رشته های پیوندی بین دونیم کره مغز برای تبادل سریع اطلاعات، می تواند در مرحله درک شرایط درعرض یک ثانیه ، قضاوتهای بی شمار- وصحیحی- را نسبت به انسان ها وموقعیت های آنان ارایه دهد.
مغزیک مرد ، برای اینکه کارها را یکی پس از دیگری انجام دهد، برنامه ریزی شده است، نه اینکه کارهای مختلفی را همزمان انجام دهد، زیرا رشته های پیوندی کمتری بین دونیم کره چپ وراست مغز او وجود دارد . علی رغم اینکه مغز او نسبت به مغز زنان دارای قسمت بندی های بیشتری است. اسکن مغز مردی که درحال مطالعه است، نشان می دهد که درآن لحظه او درست مثل یک فرد ناشنواست
چرا مردان فقط میتوانند روی یک کار تمرکز کنند؟
تمامی تحقیقات به یک نتیجه رسیده اند : مغز مردان ، بسیار تخصصی رشد کرده وکشو وقفسه های کوچک زیادی دارد. مغز مردانه طوری برنامه ریزی شده است که به طور کامل تنها برروی یک فعالیت تمرکز می کند. اکثر مردان می گویند، دریک زمان فقط می توانند به یک کار بپردازند.وقتی یک مرد خودرو را متوقف می کند تا خیابانی را از روی نقشه بیابد، ابتدا چه می کند؟ صدای رادیو را کم می کند . در حالیکه کمتر زنی می فهمد که چرا او این کار را می کند.
زن می تواند درحالی که گوش می کند، صحبت کند و مطالعه کند. پس چرا مرد نمی تواند؟ چرا وقتی تلفن زنگ می زند، مرد می خواهد که صدای تلویزیون را کم کند؟ اینگونه شکایت ها را در تمام جهان از زنان می شنویم. پاسخ این است : مغزیک مرد ، برای اینکه کارها را یکی پس از دیگری انجام دهد، برنامه ریزی شده است، نه اینکه کارهای مختلفی را همزمان انجام دهد، زیرا رشته های پیوندی کمتری بین دونیم کره چپ وراست مغز او وجود دارد . علی رغم اینکه مغز او نسبت به مغز زنان دارای قسمت بندی های بیشتری است. اسکن مغز مردی که درحال مطالعه است، نشان می دهد که درآن لحظه او درست مثل یک فرد ناشنواست.
مغزیک زن چندمنظوره برنامه ریزی شده است. او می تواند کارهای مختلف ومتعددی را به طور همزمان انجام دهد.مغز او هیچ گاه بیکارنیست؛ بلکه همیشه فعال است. او می تواند، درحالی که آشپزی می کند به تلویزیون نگاه کند و همزمان با تلفن صحبت کند. او همچنین می تواند همزمان رانندگی کند، وبه رادیو گوش کند. اما اگر یک مرد درحال پخت غذای تازه ای باشد وبا او صحبت کنند به احتمال بسیار زیاد عصبانی میشود، زیرا نمی تواند هم دستور پخت را بخواند وهم به حرف کسی گوش کند.
از آنجا که هردو نیم کره مغز زنان فعال است، برای بسیاری ازآنان سخت است که دست چپ وراست را از یکدیگر تشخیص دهند. حدود 50 درصد از زنان نمی توانند بدون اینکه به دنبال یک حلقه یا یک خال بگردند، بدون معطلی بگویند کدام دست چپ وکدام دست راست است.درحالی که مردان ازآنجا که یا نیم کره راست ویا چپ فعال است، مشکل بسیار کمتری در تشخیص چپ وراست دارند.
چرا زنان از حرفزدن دست نمیکشند؟
مغز مردان به بخش های جداگانه ای تقسیم بندی شده ومی تواند اطلاعات را تفکیک وذخیره نماید. درپایان یک روز پردردسر، مغز مرد تمام مشکلات را به راحتی درکشوهای مغزش قرار می دهد.درحالی که مغز زنان ، نمی تواند اطلاعات را به همین روش نگه داری کند.ناچارا مشکلات مرتبا در سرزن می چرخند.
تنها روشی که یک زن می تواند مشکلاتش راحل نماید، این است که با صحبت در مورد آنها، وجود مشکلات را درک کند.اگر زنی درپایان روز صحبت کند، به دنبال راه حل نیست ونمی خواهد نتیجه گیری کند، او تنها می خواهد در مورد مشکلات روحی اش صحبت کند.
چرا زنان و مردان از هم جدا میشوند؟
انگیزه بیولوژیکی یک مرد دراین است که زنی را تامین کند واگر زن ، قدر زحماتش را بداند، موفقیت اش تایید می شود. وقتی که زن احساس خوشبختی می کند، مرد مطمئن می شود که وظیفه اش را به خوبی انجام داده است. وقتی زن احساس خوشبختی نکند، مرد احساس عجز وناتوانی می کند، زیرا گمان می کند که او زن را درست ویا به اندازه کافی تامین نکرده است.
مرتبا می شنویم که مردان به دوستانشان می گویند: "نمی تونم اون رو خوشبخت کنم" واین می تواند برای مرد انگیزه کافی ایجاد کند که به جدایی فکر کند .
در مقابل ، زنان ، هیچگاه همسرشان را به این دلیل ترک نمی کنند که با آنچه او برایش فراهم کرده است، احساس خوشبختی نمی کند ، بلکه به این خاطر او را ترک می کند که از نظر احساسی تامین نمی شود.زن به عشق، چیزهای رمانتیک ویک هم صحبت صبور احتیاج دارد.
برای یک مرد ، مهم این است که زن به او بگوید، کاری که انجام داده است فوق العاده است وآنچه که مرد برای او می تواند فراهم کند، کفایت می کند. اما مرد باید رمانتیک باشد وبه خصوص بتواند وقتی زن با او حرف می زند، بدون آنکه راه حلی ارایه دهد، گوش کند.
مرد باید بفهمد که زن قصد ندارد به او نشان دهد که هرکاری را اشتباه انجام می دهد.زن دراکثر مواقع واقعا می خواهد به او کمک کند ومرد نباید دقیقا همه چیز را به خودش بگیرد. زن می خواهد به مردی که دوستش دارد کمک کند تا انسان بهتری شود اما مرد اغلب چنین برداشت می کند که به اندازه ی کافی برای زن خوب نیست
چرا مردان از اینکه حق با آنان نباشد ناراحت میشوند؟
وقتی می خواهید بفهمید چرا مردان اینقدر ناراحت می شوند که حق با انان نباشد، باید نگاهی به تاریخ بشر بیندازید. صحنه زیر را پیش خود تصور کنید:
خانواده ای غارنشین دور آتش چمباتمه زده اند. مرد جلوی ورودی غار نشسته وبه بیرون نگاه می کند. او در افق ودر اطراف در جستجوی تکان خوردن چیزی است. زن و فرزندانش روزهاست چیزی نخورده اند و او می داند .پس از آنکه هوا خوب شد به شکار خواهد رفت وتازه هنگامی برخواهد گشت که شکار کرده باشد. این وظیفه اوست زیرا خانواده اش به او وابسته اند. آنان گرسنه هستند، اما به توانایی اوایمان دارند. او با چهره ای بی حرکت آنجا نشسته است ونظاره می کند. حق ندارد ترس خود را به خانواده اش نشان دهد، چون از او ناامید خواهند شد. او باید قوی باشد.
وقتی یک مرد برحق نباشد، احساس ناتوانی می کند، چون او قادر نبوده وظیفه اش را به خوبی انجام دهد.
به نظر می رسد میلیون ها سال ترس از ناتوان بودن ، به سختی درمغز یک مرد امروزی لنگر انداخته است.تنها تعداد اندکی از زنان می دانند که وقتی مردی به تنهایی سفر می کند به احتمال زیاد می ایستد وراه را می پرسد. اما وقتی یک زن کنار دست او نشسته باشد، این کار برای او به معنای ناتوانی است، چرا که نمی تواند زن را بدون کمک دیگری به مقصد برساند.
وقتی زنی می گوید: "خب نگه دار، راه را بپرس" مرد چنین احساسی می کند : "تو بی عرضه ای، حتی نمی توانی راهت رو پیدا کنی" به همین دلیل برای مردان سخت است که بگویند : "متاسفم" گفتن این جمله برای مردان، اعتراف به اشتباه است واگر حق با آنان نباشد انگار ناتوانند.
یک زن به خصوص باید مراقب باشد که وقتی با مردی راجع به مساله ای حرف می زند، ناخواسته او را سرزنش نکند.
مرد باید بفهمد که زن قصد ندارد به او نشان دهد که هرکاری را اشتباه انجام می دهد.زن دراکثر مواقع واقعا می خواهد به او کمک کند ومرد نباید دقیقا همه چیز را به خودش بگیرد. زن می خواهد به مردی که دوستش دارد کمک کند تا انسان بهتری شود اما مرد اغلب چنین برداشت می کند که به اندازه ی کافی برای زن خوب نیست. یک مرد به هیچ اشتباهی اعتراف نمی کند، زیرا می ترسد که زن دیگر او را دوست نداشته باشد.
جالب این جاست که بدانیم : وقتی مردی به اشتباه خود اعتراف می کند ، زن بسیار بیشتراز قبل او را دوست دارد. واقعا که دنیای عجیبی است !!
در مقالهی بعد، به مباحثی چون تفاوت اضطراب در زنان و مردان خواهیم پرداخت.