سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرورشی

فرزندان نوجوان و جوان ما همانند خود ما و حتی بیشتر از ما نیازمندی هایی دارند و در رفع این نیازها نسیه پذیر نیستند. تا آن جا که امکان دارد و مصلحت ایجاب می کند، در رفع این نیازها باید اقدام کرد. در این امر نباید دوران زندگی خود را به رخ او بکشید و مثلاً بگوئید: «من موقعی که در سن و سال تو بودم، یتیم بودم و...» حرف شما درست است ولی او که امروز یتیم نیست. پدری یا مادری هم چون شما بالای سر دارد و می داند که می تواند خواسته های او را برآورده کنید و تازه اگر هم امکان برآورده شدن این خواسته ها نیست، لااقل او را قانع کنید. بخشی از نیازهای آنان شامل غذا، لباس، مسکن مناسب، تفریح، استراحت و از این قبیل است که کم و بیش برآورده می شوند. بخشی دیگر که از اهمیت بیشتری برخوردارند، عبارتند از احترام، امنیت خاطر، آرامش روان که آن را شما باید تأمین کنید. به آنها شخصیت دهید، گرامی شان دارید و در عوض مسئولیت بخواهید.

فرزندان نوجوان و جوان ما همانند خود ما و حتی بیشتر از ما نیازمندی هایی دارند و در رفع این نیازها نسیه پذیر نیستند. تا آن جا که امکان دارد و مصلحت ایجاب می کند، در رفع این نیازها باید اقدام کرد. در این امر نباید دوران زندگی خود را به رخ او بکشید و مثلاً بگوئید: «من موقعی که در سن و سال تو بودم، یتیم بودم و...» حرف شما درست است ولی او که امروز یتیم نیست. پدری یا مادری هم چون شما بالای سر دارد و می داند که می تواند خواسته های او را برآورده کنید و تازه اگر هم امکان برآورده شدن این خواسته ها نیست، لااقل او را قانع کنید. بخشی از نیازهای آنان شامل غذا، لباس، مسکن مناسب، تفریح، استراحت و از این قبیل است که کم و بیش برآورده می شوند. بخشی دیگر که از اهمیت بیشتری برخوردارند، عبارتند از احترام، امنیت خاطر، آرامش روان که آن را شما باید تأمین کنید. به آنها شخصیت دهید، گرامی شان دارید و در عوض مسئولیت بخواهید.

مهر مادر

در ابراز محبت و مهر مسئولیت پدر و مادر مهم است، ولی وظیفه مادر در این مورد سنگین تر است. معمولاً چنین است که مادران به فرزندان شیرخوار خود محبت بیشتری دارند و البته باید هم این چنین باشد از آن بابت که او به محبت و حمایت بیشتری نیاز دارد، ولی این امر نباید سبب فراموش کردن نوجوانان و جوانان شود. فرزندان شما در هفت سال سوم زندگی باز هم به محبت شما نیاز دارند و حتی تکیه گاه محبت شان مادر است. ما حتی در دوران بزرگسالی اگر ضربه ای بخوریم، مادر را صدا می زنیم چون مادر برای ما سند زندگی است. پس مادران نباید محبت خود را به نسل نوجوان و جوان فراموش کنند.

                                                                                         

تهدید نوجوان

از خطاهای مهم تربیتی والدین، تهدید آن ها به اخراج با بیرون کردن جوانان از خانه است. این امر اگر در سنین کمتر از 18 و در مواردی حتی بیش از آن صورت گیرد، فاجعه آفرین است. شما کانون خانه را چیزی سبک و کوچک نگیرید. خانه مرکز تربیت و امنیت است. فرزندان ما آن را پناهگاه خود می دانند. در برابر فشارها و رنج ها به آن جا پناهنده می شوند. شما با راندن آن ها از این پناهگاه نتیجه ای نخواهید گرفت. شما پس از بیرون کردن فرزندان تان نمی توانید باز هم معاشرت و آمد و شد او را تحت کنترل داشته باشید. او نیز نمی تواند در این محیط وسیع تنها و بی معاشر باشد. او یا باید به نزد بستگان و خویشان برود که اگر او را بپذیرند به نوعی بی توجهی به روش انضباطی شما و سبب دلتنگی است و اگر نپذیرند. با جنبه های عاطفی چه کنند؟ او ممکن است سرگردان شهرها و روستا شود که در آن صورت فردی ولگرد و بی اعتبار بار می آید که هیچ یک از این نتایج به سود شما و اجتماع نیست.

محرومیت عاطفی

این خطاست که برخی تصور کنند فرزندان ما دیگر بزرگ شده اند و دیگر نیازی به محبت ما ندارند. آدمی در هر سن و شرایطی که باشد، مهر طلب است. دلش می خواهد که او را دوست بدارند. همه دوندگی های انسان در جریان زندگی، همه تحمّل ناراحتی های کاری و شغلی بدین امید است که در خانه فرد یا افرادی وجود دارند که دوستدار او هستند. شما درباره افرادی که خودکشی می کنند مطالعه کنید. یکی از علل خودکشی آنان این است که احساس می کنند در جامعه کسی نیست آنان را دوست بدارد. اگر آنان مطمئن باشند که هنوز دل هایی وجود دارند که به یاد آنها می تپند، قطعاً دست از خودکشی برخواهند داشت. نوجوان و جوان در سنین خود، نمی توانند محرومیت های عاطفی را تحمل کنند به خصوص که اگر دریابند این محرومیت ها از ناحیة پدر و مادر آنهاست. مثلاً نوجوانی را در نظر بگیرید که علت فرار خود از خانه را این می داند که در خانه کسی دوستش ندارد و احساس بی پناهی می کند.

احساس بی عدالتی

گاهی فرار از خانه بدان علت است که نوجوان و جوان احساس می کند در خانه عدالت مستقر نیست، عدل و دموکراسی در آن وجود ندارد. پسری بیش از دختر مورد محبت است، فرزند را بر فرزندی دیگر ارجحیت می دهند، یا احساس می کنند که پدر همة کارها، زحمت ها و فشارها را بر دوش یکی گذارده و دیگری را رها کرده است. در خانه ای که عدالت وجود نداشته باشد، اشتراک مساعی وجود نخواهد داشت، اعضای خانواده به جای این که به فکر تأمین مصالح خانواده باشند، هر کدام درصدد تأمین مصالح خویش هستند. به همین خاطر، کارها آن چنان که باید پیش نمی رود. گفتیم که نوجوان و جوان شیفته عدالتند، می خواهند در خانه حق حکومت کند و نه ناحق پدر و مادر الگوی درستی در این زمینه باشند. فرزندان خود را به یک میزان دوست داشته باشند. وسیله آسایش آن ها را به یک گونه تأمین کنند. اگر لباس زیبا و گرانی برای یکی می خرند، دیگری را از یاد نبرند.

احساس عدم امنیت

خانه باید محل امنیت و فراغ خاطر باشد. آن چنان که هر یک از اعضا به هنگام احساس بی پناهی و درماندگی بدان جا روی آورند و به اعضای خانواده پناه برند. در خانه ای که جنگ و نزاع وجود داشته باشد، دعوا و ستیزه جوئی باشد، زن و شوهر مشاجره لفظی داشته باشند، امنیت وجود نخواهد داشت، و بدیهی است که افراد حساس و نازکدل از آن خانه فراری خواهند بود. گاهی مسائل کم اهمیتی در خانه پدید می آید که نتیجه عدم تفاهم است. پدر سخنی می گوید که مادر از آن سردر نمی آورد و یا از آن برداشت سوء می کند و... در آن صورت گاهی والدین به بدگویی و ضرب و شتم می پردازند. چنین وضعی محیط خانواده را زهرآلود می کند و زمینه های دردناکی را پدید می آورد که نمی گذارد آنها با هم کنار آیند. بیچاره فرزندان که نمی دانند در چنین مواردی چه کنند و وقتی احساس عدم امنیت کنند از خانه می گریزند.

احساس حاکمیت زور

سرسختی ها و زورگویی های والدین برای تسلط بر فرزندان تا حدودی قابل عمل است، ولی این امر قابل ادامه نخواهد بود. در سال های اول زندگی، فرزندان ما نمی توانند منافع و مضار امور را دریابند و بدان تن دردهند. مثلاً پدر و مادر تشخیص می دهند که فرزندان باید درد تزریق فلان آمپول را تحمل کنند و یا تلخی فلان دارو را بچشند تا درمان شوند یا به مدرسه بروند و دانشی کسب کنند. ولی فرزند زیر بار آن نمی رود. پدر و مادر درخواست های خود را که به حقیقت سبب اصلاح و مصلحت آنان است، بر آنان تحمیل می کنند و این تحمیل هم رواست. به تدریج که فرزندان رشد می کنند باید با شیوه منطقی و استدلال با آنان رفتار کرد و سعی کرد که علل و موجبات یک امر و نهی را به دو تفهیم کرد.

منع ها

گاهی گریز از خانه و زندگی به دلیل آن است که آنان مواجه با منع ها و حصرها در زندگی هستند. پدری است سختگیر که فرزند را از تحصیل منع می کند، می خواهد وادارش سازد که در رشته ای خاص درس بخواند و او بدان رشته رضایت ندارد. فرزند می خواهد آمد و شدی آزاد داشته باشد والدین نمی گذارند، می خواهد در امور اجتماعی و در فعالیت های مورد علاقه اش مشارکت کند، پدر و مادر مانع می شوند.
آن ها برای آن که خود را یکبار برای همیشه از این منع ها رهایی بخشند، اقدام به فرار از خانه می کنند. در صورتی که اگر این خواسته ها به گونه ای تعدیل می شدند یا پدر و مادر دلایل منع های خود را به او می گفتند یا آنان را وادار می کردند که به صورتی تغییر جهت دهند و خواسته خود را تبدیل و جابجا کنند، چنین وضعی برایشان پیش نمی آید.

تحمیل ها

به این نکته باید اعتراف کرد که بسیاری از والدین هنوز از قالب من خود بیرون نیامده اند. آن ها به مقتضای سن زندگی، وضع اقتصادی و اجتماعی خواسته هائی دارند و با توجه به آن خواسته ها، نظراتی پیدا کرده و بر فرزندان خویش تحمیل می کنند. درباره خریدهای خود برای فرزندان مطالعه کنید. می بینید در این خریدها ذوق و سلیقه خود را در نظر گرفتید نه فرزندان تان را، می خواهید برای بچه اسباب بازی بخرید ولی در عمل و به صورت غیرمستقیم برای خود اسباب بازی می خرید. یعنی اسباب بازی هایی تهیه می کنید که برای شما جالب باشد. این عادت همچنان در شما وجود دارد، حتی در مرحله ازدواج، فردی را برای فرزندتان در نظر می گیرد که تنها با سلیقه شما هم ساز باشد. آن ها ابتدا به مخالفت با سلیقة شما می پردازند و در نهایت از خانه می گریزند.

احساس رنج درونی

گاهی رنجی عمیق و درونی فرزندان شما را آزار می دهد، رنجی که درون او را می خورد و او قادر به بیان آن نیست. مثلاً حس می کند در خانواده ای زندگی می کند که فوق العاده مورد تحقیر است. شخصیت او را خرد کرده اند و مایه آزار او هستند. زمانی او احساس فقر و ناداری در خانه می کند، می بیند که وضع زندگی شان آشفته است، هزینه ها بسیارند و درآمدها اندک. او در شرایط موجود قادر به تأمین زندگی نیست. وجود خود را باری به دوش پدر و مادر خود می بیند. می خواهد بر این محرومیت غلبه کند اما موفق نمی شود. می خواهد به جلب درآمد و تأمین هزینه بپردازد اما شرایط و امکانات مهیا نیست. او برای رهایی از رنج و ناراحتی، ناداری و گرفتاری، نجات از تحقیرها، سرزنش های مداوم، خرد شدن شخصیت از خانه می گریزد و در گوشه ای پنهان می شود و شما می دانید که این نوعی گریز از واقعیت است.

عدم اجرای خواسته ها

سرسختی جوان و نوجوان برای برآورده شدن خواسته هایش بسیار است و اگر برآورده نشود، ناراحت می شود نمی خواهیم بگوئیم همه آنچه را که او می خواهد، اندیشیده و یا به عکس بی حساب است، زیرا چه بسیارند توقعاتی که آن ها دارند و به واقع اندیشیده و برعکس. آن چه مهم است دسته بندی این توقعات و آگاه کردن او به امکان برآورده شدن یا برآورده نشدن آن هاست. آن ها باید بفهمند که چرا خواسته شان عملی نمی شود؟ چرا آزادی بی بند و بار به آن ها نمی دهید؟ چرا بیکاری آن ها را نمی بخشید؟ و... در غیر این صورت او از شما نگران می شود و در آن هنگام که عدم تأثیر این نگرانی را در شما ببیند، راه مقاومت یا راه فرار را در پیش می گیرد.

وسوسه ها

در مراحل بلوغ و آغاز جوانی، حالت بیزاری و نفرت از زندگی برای برخی از فرزندان پدید می آید. اصولاً دوران بلوغ همراه با محدودیت های بسیار فکری، اغتشاشات روانی، وسوسه ها و اضطرابات است و اگر چاره و درمان نشوند، عواقب ناروایی دارند که یکی از آن ها مسئله گریز از کانون زندگی است. فرزندان ما در سنین بین 15 تا 20 سال معمولاً روابط خود را با والدین کم می کنند و در عالم فکر و خیال خود دنیائی زیباتر از آنچه که در آن هستند برای خود تصویر می کنند. انس و علاقه آنان به تنهایی وانزا یا علاقه به معاشرت با دوستان بسیار می شود. کنجکاوی شان در کیفیت تشکیل خانواده و رسیدن به استقلال و آزادی تقویت می شود. درصدد تعیین نقش خویش برمی آیند و سعی دارند میل به استقلال و آزادی خود را محقق سازند. امر فرار از خانه یکی از مواردی است که آنها را وامی دارد که در عالم خیال به جهان فراخ و بی انتها قدم گذارند و مشکلات را حل کنند. بنابراین ضروری است در این سنین بیشتر با نوجوان خود کنار بیایید و حساسیت های او را درک کنید تا هرگونه فکر خطایی را از ذهن خود بیرون ببرند.

یأس و عصیان

گاهی فرزندان نوجوان و جوان ما از دیدن بی عدالتی ها در خانه و دیدن ناسازگاری ها، دچار فشارهای روحی، سوءظن، بی بند و باری، خودسری، ناامیدی و عصیان می شوند. آن ها همیشه در ضمیر خود، پدر و مادر را مسئول و مقصر بدبختی خود می شناسد. فراموش نکنیم که در دوره بلوغ فشارهای روحی و هیجانات در اوج است و نوجوان نیاز عمیق به آرامش و سکون دار، او باید طعم محبت را به اندازه کافی بچشد و گرنه دچار گزافه گویی، تملق، ستیزه جوئی، پرخاشگری و انتقام جوئی می شود. فرزندان مقایسه گران خوبی هستند و در این مقایسه هاست که احساس غرور یا حقارت می کنند.

ویژگی های دوران بلوغ

آن چه درباره ویژگی های دوران بلوغ می توان گفت این است که این دوران، دوران طغیان نوجوان است، سن ماجراجوئی و اطاعت نکردن از والدین و مربیان است. سن هرج و مرج و بی نظمی در همه شئون زندگی است، سن عصیان علیه جریانات مخالف است و چه بسیار از نوجوانان که فکر اصلاح جهان را در سر می پرورانند. صفات شاخص برای بلوغ، آمیخته بودن تفکر با خیالبافی، فرو رفتن در رویاها، تعقیب ایده آل های غیرقابل وصول، گرفتار شک و وسواس شدن، تلاش برای اثبات ذات خود به نحوی مبالغه آمیز، تقلید افراطی، قهرمان جویی افراطی، تکبر و خودپسندی، بیهوده کاری، افراط در دوستی، کاهش حس جهت یابی در مورد زمان و مکان، ایفای نقش دراماتیک، حساسیت نسبت به انتقاد و... است. حالت خیالبافانه و شاعرانه در آن ها قوی است، آن چنان که در مواردی مدعی الهام می شوند و حساسیت و شور در آن ها قوی است به گونه ای که در مواردی جان خود را به خطر می اندازند. گاهی برخی نوجوانان در دوران بلوغ تن به شرارت و خرابکاری می دهند و حتی در این امر از آنان شقاوت و بی رحمی دیده می شود. و درکل علاقه به ویران کردن در آن ها بیش از آباد کردن است. این امر ناشی از ترشح برخی از غده هاست که سبب پیدایش تهور جوش و خروش و تسلط طلبی می شود. به علاوه عقده های ناشی از محدودیت های بسیار گذشته هم در این امر بی تأثیر نیست. معمولاً نوجوانانی که دوره کودکی آرامی را می گذرانند در این حوزه آرام ترند. در عین حال نباید فراموش کرد که این امر در آنها چندان بادوام و ریشه دار نیست. به تدریج عاطفه و احساس رنگ می گیرد و خواسته هاو تمایلات جهت می گیرند. اصولاً احساسات آن ها ریشه عمیق و درستی ندارند. گاهی شما او را غمخوار پدر و مادر می بینید و زمانی درست در نقطه مخالف آن ها. گاهی دارای شور مذهبی و میل به فداکاری است و زمانی بی تفاوت. از جمله مسائل نوجوان در این دوران، میل به داشتن استقلال اقتصادی، آزادی در زندگی و خطِ مشی، میل به تشکیل خانواده، کوشش و تمایل به شناخت راز موفقیت، علاقه مندی به داشتن یک حرفه برای کسب آزادی در زندگی، داشتن محبوبیت در بین دیگران، نیاز به کسی که درد دل آنها را بفهمد و برای شان هادی و راهنما باشد، آگاهی از این امر که وظایفشان در قبال فرد و جامعه چیست و چگونه می توانند از انجام آن برآیند، آگاهی از این امر که چگونه می توان بر ترس و وحشت غلبه کرد و بر مشکلات فائق آمد و ... است.

ویژگی های بلوغ می خوانیم:

این مسائل به گونه ای نیست که بتوان از عهده حل آن برآمد. تمایل آن ها در این سن بیشتر متوجه آزادی است، می خواهند کسی مزاحم آمد و شد و رفتار آن ها نباشد. هم چنین میل شدید به جلب توجه دارند. در مواردی غمخوار پدر و مادر می شوند آن چنان که حتی احساس می کنند بار سنگینی بر دوش آنان هستند و دوست دارند مستقل باشند و پدر و مادر را از وضعی که در آن هستند، نجات بخشند.

بلوغ و اضطراب

بلوغ از یک نظر سن اضطراب و نگرانی است. روابط نوجوان در این دوران از همه سنین دشوارتر می شود. نوسانات رشد سریع و ناهماهنگ اعضای مختلف بدن به او احساس نگرانی و تشویش می دهد، طوری که نمی تواند احساس آسودگی و راحتی کند. این دوره را سن اضطراب دانسته اند از آن بابت که طوفان زندگی در اوج است و نوجوان در این دوره دچار فشارهای روحی و هیجانات گوناگون می شود. تأثیر این طوفان در رفتار آشکار می شود و دامنة آن روزبه روز افزایش می یابد و پیچیده تر می شود، آنچنان که دوگانگی در فکر و عمل برای او ایجاد می کند و سبب افسردگی و یا شادی مفرط می شود.

تحسین و ایجاد انگیزه

انسان در زندگی برای انجام هر کاری نیاز به انگیزه دارد و این والدین و مربیانند که با تحسین و تشویق به موقع خود انگیزه ای برای حرکت ایجاد می کنند و آن ها را به سوی هدف مورد نظر سوق می دهند. فرزندان ما در هر سنّی که باشند مادام که پدر و مادری بالای سر دارند نیازمند به تحسین و انگیزش هستند، از این طریق هم نیروی محرکه ای برای کار و تلاش، کسب و هم احساس اطمینان می کنند. این که شما راهی را به نوجوان و جوان نشان دهید که در اثر آن بتواند به موفقیت و کامیابی دست یابد خوب است، ولی موضوع اصلی ایجاد انگیزه برای طی آن راه است. تحسین ها و تقدیرهای شما از عمل نوجوان و جوان چند فایده دارد. یکی این که آن ها را به کارهای خوب مورد نظر ترغیب می کند، دیگر این که در آن ها جرأت انجام عمل را ایجاد می کند. سوم این که موجب تقویت روحیه و ایجاد شوق در انجام عمل می شود. چهارم این که جوان را وا می دارد تا از هر چه زشتکاری و تباهی به حساب می آید، دست بر دارد و به خوبی ها روی آورد.کافی است که یکبار عملکرد نوجوان و جوان را مورد تحسین قرار هید تا ببینید که چه آثار و نتایج درخشانی از آن حاصل می شود. در سایة تحسین ها آن ها بر خود می بالند و در عرصه اجتماع خود را نشان را می دهند. از گوشه گیری و انزوا بیرون می آیند و روحیه باخته خود را سر و سامان می بخشند.

در اثر تحسین، افق های جدیدی در برابر چشم آن ها گشوده می شود و در تکاملش می کوشند. حقوق و وظایف خود را شناخته و برای انجامش تلاش می کنند. شما با تحسین خود از نوجوان یا جوان می توانید به گونه ای عمل کنید که آن ها در برابر سیل خروشان فساد سرپا بایستند، به خودشان اتکّا و اعتماد کنند در برابر انبوه مشکلات و ناهمواری های زندگی سرافراز و مقاوم باشند. شما از طریق تحسین و تهییج می توانید در فرزندان حس اعتماد به نفس را تقویت کنید، بسیاری از کشمکش های آن ها را تسکین بخشید، روابط آن ها را با دیگران سر و سامان دهید و راه و روش جدیدی را در زندگی آنان پدید آورید. معمولاً در موارد زیر تحسین و تقدیر نوجوان ضرورت بیشتری پیدا می کند:
- هنگامی که کار ارزنده و برجسته ای انجام داد.
- هنگامی که کاری را برای اولین بار انجام داده و انجامش توأم با وحشت از شکست بوده است.
- زمانی که عملی انجام داده است و نمی داند که مطلوب است یا نه و منتظر ارائه نظر والدین است.
- وقتی که در نزد دوستان است و انتظار دارد شخصیت او را نزد دیگران معرفی کنند.


منبع: روزنامه اطلاعات