آن ها که فکر می کنند بچه ها چیزی سرشان نمی شود و فقط به فکر بازی و خنده اند، این یادداشت را نخوانند. این نوشته مخصوص بزرگسالانی است که می دانند هر کودک حکم لوح نانوشته ای را دارد که اطرافیان هر چه روی آن بنویسند بر آن حک می شود و پاک کردنش تقریبا نشدنی است. بچه ها حتی کم سن و سال ترین شان، اگر چه هوش و حواس شان معطوف به بازی و کارهای کودکانه است، اما در عین حال رفتار بزرگ ترها را زیر ذره بین دارند و همه رفتارها و حرف های آن ها را می بینند و می شنوند. پس طبیعی است اگر در خانه، بزرگ تری کاری اشتباه انجام دهد و حرف نادرستی بزند این کودک آن را ضبط می کند و در ناخودآگاهش نگه می دارد و در موقع لزوم آن را تکرار می کند. ماجرای وجدان داشتن و نداشتن هم از همین ناحیه آب می خورد. وقتی کودکی می بیند که پدر و مادر که عزیزترین و نزدیک ترین آدم های زندگی او هستند گاهی که منافع شان به خطر می افتد یا زمان هایی که قرار است سودی عایدشان شود براحتی وجدان را زیر پا می گذارند او نیز این گونه رفتار کردن را می آموزد.
پس اگر قرار است وجدان به معنی قوه تشخیص خوب و بد از یکدیگر و پذیرش مسوولیت کارها را در کودک پرورش دهیم ابتدا باید خودمان آدم های باوجدانی باشیم و با صداقت و محبت رفتار کنیم و برای کودکمان نماد رفتار اخلاقی باشیم. در واقع بزرگ ترها باید در گفتار و رفتارشان نشان دهند به چه گروه از کارها اخلاقی گفته می شود و کدام رفتارها غیراخلاقی است. صحبت کردن درباره انگیزه انجام دادن کار غیراخلاقی نیز روشی مطلوب برای پرورش وجدان در بچه هاست، به این نحو که وقتی کودک کاری نادرست انجام می دهد بدون این که بخواهیم پیشداوری کنیم و ذهنش را بخوانیم باید از او سوال هایی کنیم که نشان دهد نیت آن ها چه بوده است. برخلاف تصور ما، بچه ها از روی بدذاتی مرتکب اشتباه نمی شوند، اما به هر حال سکوت ما در قبال اقدامات نادرست بچه ها این پیغام را به آن ها منتقل می کند که حتما کاری که انجام داده اند درست و مورد تائید بوده است. البته فقط نشان دادن این که انجام دادن کاری اشتباه است برای پرورش وجدان کودک کفایت نمی کند، بلکه باید درباره پیامدهای آن کار نادرست هم با کودک صحبت کرد مثلا اگر او هنگام امتحان تقلب کرد باید از او بپرسیم که به نظرش اگر همه بچه های کلاس در امتحان تقلب کنند چه اتفاقی رخ خواهد داد. وقتی کودک کار ناشایست و غیراخلاقی را شناخت و از عواقب آن نیز باخبر شد مرحله ای دیگر نیاز است که او بیاموزد که اگر چنین اتفاقی افتاد چطور می تواند اوضاع آشفته پیش آمده را ترمیم کند. در واقع در این مرحله حس مسئولیت پذیری فرد نسبت به کارهایی که انجام داده رشد پیدا می کند و کودک می آموزد پس از هر خطا چگونه آن را جبران کند و تعادل از دست رفته را برقرار کند. رسیدن به این نقطه همان چیزی است که فرآیند پرورش وجدان به آن نیاز مبرمی دارد چون تلاش برای جبران اشتباهات باعث می شود کودک به رفتارهای نادرست خود بیشتر فکر کند و به خاطر بسپارد که پیامد هر رفتار اشتباه چیست. البته کودک در تمام این لحظات به همراهی والدین نیاز دارد و پدر و مادرها باید از نشان دادن واکنش های تند و پرخاشگرانه که با تنبیه های سخت همراه است، پرهیز کنند چون ترس ناشی از این رفتارهای خشن سبب می شود تا کودک از آن ها فاصله بگیرد. وجدانی که پرورش یافته حتی در سخت ترین شرایط هم زیر پا گذاشته نمی شود چون وجدان هشیار و بیدار که ملامتگر نفس آدم هاست، مثل آینه ای بزرگ و تمام قد است و زشتی های یک فرد را با تمام جزئیات بازتاب می دهد، برای همین فرد با وجدان همواره از این که تصویرش با این وضوح در آینه منعکس شود دوری می کند و این همان موضوعی است که باید برای نهادینه شدنش در وجود بچه ها تلاش کرد.
منبع: روزنامه جام جم